جدول جو
جدول جو

معنی پس روکا - جستجوی لغت در جدول جو

پس روکا
از مراتع لنگا در حوزه ی شهر عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پس رو
تصویر پس رو
پس رونده، پیرو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
مقابل پیش روی، حرکت به عقب، پیروی، متابعت
فرهنگ فارسی عمید
(پِ)
ده پس رودک، قریه ای در هجده فرسخی میانۀشمال و مغرب کله وار است. (جغرافیای سیاسی کیهان)
لغت نامه دهخدا
(اَ غَ)
مخفف پس رونده. پی رو. تبع. تابع. (مهذب الاسماء) (منتهی الارب) (صراح اللغه). تبیع. (دهار) (منتهی الارب). آثف. (مهذب الاسماء). تألی. (منتهی الارب). مقتدی، مأموم:
همه گر پس رو و گر پیشوائیم
در این حیرت برابر می نمائیم.
عطار.
سته. پس رو قوم. استتلاء، پس رو چیزی شدن خواستن کسی را. تلو، پس رو چیزی. (منتهی الارب) ، دنبال:
دعای خالص من پس رو مرادتو باد
که به زیاد توام نیست پیشوای دعا.
خاقانی.
- پس روان، اتباع. اخلاف. قطین. حشم. (دهار). امت. توابع. اعقاب. آل. تبع. ستل. داجه، پس روان لشکر. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از پس روی
تصویر پس روی
پیروی اتباع تبعیت متابعت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پس رو
تصویر پس رو
پس رونده پی رو تابع، دنبال
فرهنگ لغت هوشیار
لاغر، کز کرده، جمع شده، درخود فرو رفته
فرهنگ گویش مازندرانی
روزهای پیشین، مدت های قبل
فرهنگ گویش مازندرانی
پریروزها، روزهای پیشین
فرهنگ گویش مازندرانی
زرد و زار، لاغر
فرهنگ گویش مازندرانی
پس فردا
فرهنگ گویش مازندرانی